شعر6:
یارب كه كارها همه گردد به كام ما نور حضور خویش فرو زد امام ما
ما باده محبت او نوش كرده ایـم اِی بی خبر ز لذت شرب مدام ما
شعر7:
ز پیش چشم خسته ام ،چرا گـذر نمـی كـنی؟
چرا ز كوی عاشقان، دگر گذر نمی كنی؟
چه شد كه هرچه خوانمت ،به من نظر نمی كنی؟
نشسته ام به راه تو ،به عشق یك نگاه تو
ز پیش چشم خسته ام ،چرا گـذر نمـی كـنی؟
شعر8:
هر كسی یا تو سروكار نداشت بهره از عالم اسرار نداشت
یوسف از مهر جمال تو نبـود سـر بازار خریدار نداشت
شعر9
آید آن روز كه خاك سركویش باشم ترك جان كرده و آشفته رویش باشم
یوسفم گـرنزند بـر سـر بالینم سـر همچو یعقوب دل آشفته بویش باشـم
شعر10
*انتظار*
هر جـمعه کــه میــگذرد از کـنـار مـن
افــزوده مــیشود بـه تب انتـــظار مـن
هر صبحدم که میدمد از مشرق آفتاب
دارم امـیــــد اینکــه بیــاید نـگـار مــن
عمــرم کــفاف دیـدن روی تــرا نـــداد
باشـد که بـعد من گذری بر مـزار من
شعر11مـــي ايـــــــــد از دور ,مــردي ســــواره بـــرمــركب عشـــق, چــــون ماهپــــاره
والشمــس رويـش, واللــيــــل مـــويـش گلـــها هــمه مســــت, از رنگ و بويـش
عـمــــامـــه بر سر, مثــل پيـمبـــــر (ص) در بـازوانــش نـيروي حيــــــــــــــــدر(ع
ازپــاي تــاسـر در شـور و شيــــن است بــرق نگـاهــش مثل حســــين(ع) است
مي ايــد از دور خوشــــبو تر از يـــــاس در چشــــم وابرو مـانـند عبــــــاس (ع)
القــصـه ايــن مــرد اميـد دلهاســـــــــت خوشبو تر از ياس فرزند زهراست(س
شعر۱۲
روز و شب منتظرم تا كه ز دلبر خبر آید دلبرم از پس این پرده ی غیبت به در آید
خلق گـویند تـو مخور غـصّه و لكـن تا كه از یوسف گمگشته ی زهرا خبر آیـ
شعر۱۳
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
شعر۱۴
شعر۱۵
شعر۱۶